→ The Report → Start Learning

Question		Answer
Lee sat among the books at the library and thought about his group project. start learning		لی در میان کتاب های کتابخانه نشست و به پروژه گروهی خود فکر کرد.
They had to turn it in soon, but he hadn’t even started his part! start learning		باید زود تحویلش می دادند، اما او حتی قسمتش را شروع نکرده بود!
Jack and Claire were in his group. They had worked hard. start learning		جک و کلر در گروه او بودند. زحمت کشیده بودند.
They were also very smart, and Lee didn’t want them to get a bad grade. start learning		آنها همچنین بسیار باهوش بودند و لی نمی خواست آنها نمره بدی بگیرند.
Jack did the report. start learning		جک گزارش را انجام داد.
He wrote a lot of very good sentences and described things with great adjectives start learning		او جملات بسیار خوبی نوشت و چیزها را با صفت های عالی توصیف کرد
Claire drew a nice map of the stars. start learning		کلر نقشه زیبایی از ستاره ها کشید.
Lee needed to do his part of the project. start learning		لی نیاز داشت که بخشی از پروژه را انجام دهد.
Lee needed to do his part of the project. start learning		لی نیاز داشت که بخشی از پروژه را انجام دهد.
“Well, I suppose I need to start my model,” Lee thought. start learning		لی فکر کرد: "خب، فکر می کنم باید مدل خود را شروع کنم."
Lee tried to read several books, start learning		لی سعی کرد چندین کتاب بخواند،
but he couldn’t comprehend any of the charts. start learning		اما او نتوانست هیچ یک از نمودارها را درک کند.
We’re going to fail because of me! start learning		ما به خاطر من شکست می خوریم!
He put his head down on the table and said start learning		سرش را روی میز انداخت و گفت:
I wish I could see a planet, instead of having to read about it!” start learning		کاش می توانستم یک سیاره را ببینم، به جای اینکه مجبور باشم در مورد آن بخوانم!»
Suddenly, there was a bright light. start learning		ناگهان نور روشنی آمد.
Lee was pulled from his chair, through the roof start learning		لی را از روی صندلی، از پشت بام بیرون کشیدند
and right into a strange ship! start learning		و درست در یک کشتی عجیب!
Lee told the friendly alien all about his project. start learning		لی همه چیز را در مورد پروژه خود به بیگانه دوست گفت.
The alien agreed to help Lee solve his problem. start learning		بیگانه موافقت کرد که به لی کمک کند تا مشکلش را حل کند.
First, we’ll fly through space to view the universe. start learning		اول، ما در فضا پرواز می کنیم تا جهان را ببینیم.
Then, I can help you make a model of my planet.” start learning		سپس، من می توانم به شما کمک کنم که یک مدل از سیاره من بسازید."
Soon, they were going through the clouds. start learning		به زودی از میان ابرها عبور کردند.
They passed the moon. start learning		از ماه گذشتند.
Then they viewed Mars. start learning		سپس مریخ را مشاهده کردند.
Lee was very excited. Instead of a bad grade, start learning		لی بسیار هیجان زده بود. به جای نمره بد،
his group would have the best project ever! start learning		گروه او بهترین پروژه را خواهد داشت!
’s time to go home,” the alien finally said start learning		وقت آن است که به خانه برگردیم،» در نهایت بیگانه گفت
On the way back, he helped Lee make a model of the planet Mars. start learning		در راه بازگشت به لی کمک کرد تا مدلی از سیاره مریخ بسازد.
Soon, they were on Earth. start learning		به زودی آنها روی زمین قرار گرفتند.
“Thanks,” Lee said. “My model will be awesome!” start learning		لی گفت: متشکرم. "مدل من عالی خواهد بود!"
Then he took his model and said goodbye to his new friend. start learning		سپس مدلش را گرفت و با دوست جدیدش خداحافظی کرد.

the report

You must sign in to write a comment

More